بزن
غریبه ی آشنا
تازیانه بزن
تازیانه بزن با نگاهت
بر تار و پود قلب بیمارم
خرد کن ، بشکن...
عمود خیمه تاریک
خطهای موازی را
نوازشهای شلاقت
چه پر درد و چه جانفرسا ، ولی زیباست
بزن شاید ...... نمیدانم
بزن شاید در این اوقات غم آلود تنهایی
فراموشم شود
آری
فراموشم شود زخم زمان، درد جدایی
ج- علیخانی
تقدیم به سکوت نگاه آنکه قلم فرسایی ام با نام و یاد اوست
نظرات شما عزیزان: